قسمت بیرونی ساقه یا تنه درخت یا ریشه را. پوستهمینامند. بعضیاوقات مشکل است که چه اندازهای از ساقه را پوسته بنامیم. چون مثلاً در درخت خرما فرق محسوسی بین پوسته وچوب درخت وجود ندارد.
پوسته چه عملی را برای درخت انجام میدهد؟ یکی از وظایف اصلی آن نگاهداری قسمت داخلی درخت میباشد که از ترکیبات ظریفتری تشکیلشده است. پوسته نهتنها ساقه درخت را از خشک شدن حفظ میکند، بلکه آن را در مقابل انواع صدمات خارجی نیز مصون میدارد. مثلاً پوستههای ضخیم الیاف دار بعضی از درختان چوب قرمز آمریکا، نشانههایی را از آتشسوزی در سطح زمین نشان میدهد ولی قسمتهای داخلی درخت از خطر آتش مصون مانده است عملی که پوسته بهوسیله آن تشکیل میشود، ممکن است که سالبهسال ادامه داشته باشد.
در شاخههای خیلی جوان درخت افرا، پوسته زبر و خشن دیده میشود و رویه جوانه تقریباً (صاف) میباشد. در مدتی که ساقهچوب بیشتری را درست میکند و به حجم آن اضافه میگردد، قسمتهای بیرونی شکافته میشود ولی صدمهای که بدین طریق به وجود میاید، از قسمت داخلی التیام پیدا میکند. برخی از قسمتهای بیرونی خشکشده و از بین میروند. همین قسمتهای مرده و جداشده ظاهری خشن و ناهموار به پوسته میدهند. بعضی از تکههای خشکشده. با رشد و نمو ساقه بهتدریج جداشده و میریزند.
انسان پوسته خیلی از درختان را مفید و سودمند میداند. چوبپنبه تجارتی از نرمی درخت بلوط مخصوصی به دست میآید. از پوسته درخت شوکران در دباغی چرم استفاده میشود. دارچین که خود چاشنی غذا میباشد و همه آن را میشناسیم، گرد پوسته درختی است که در هندوستان و مالایا میروید. گنه گنه از پوست درختی به همین نام به دست میآید. از عصاره پوسته سایر درختان برای طعم و مزه غذا و نیز از پوسته ریشه و شاخههای خیلی از درختان در پزشکی بهعنوان دارو استفاده میگردد.
اگر تنه درختی را که بیش از یک سال عمر دارد قطع کرده و به مقطع آن نگاه کنید، نوارهای حلقهای شکل روشن و تیرهای را که بهطور متناوب در مقطع درخت قرار دارند، خواهید دید. هر دور نوار را (حلقه سالانه) مینامند و این حلقههای درخت مقدار چوبی را که درخت در هر فصل یا سال ساخته است نمایش میدهند.
علتش این است که چوب در فصول مختلف، یکسان رشد و نمو نمیکند. در بهار و اوایل تابستان چون یاختههای چوب بزرگتر و دارای دیوارههای نازکتر میباشند، بنابراین حلقهها به نظر روشنتر میایند. ولی در اواخر تابستان چون یاختهها کوچکتر و دارای دیوارههای کلفتتر بوده و به هم نزدیکتر قرارگرفتهاند. همین حالت رنگ تیرهتری به حلقه میدهد. سن درخت را با شمارش حلقههای سالانه میتوان محاسبه کرد. هنگامیکه به حلقههای درخت نگاه میکنید ملاحظه خواهید کرد که ازنظر پهنا و جزئیات دیگر نیز متفاوت هستند. این تغییرات و اختلافات هم در اثر شرایط آب و هوائی ناشی شده که در هر فصل معین وجود داشته است. اختلاف در نور، مقدار باران و موادی که در خاک وجود دارند، اختلافاتی را در حلقههای درخت پدید میآورند.
به همین علت است که دانشمندان غالباً برای پی بردن به چگونگی شرایط آبوهوا در سالهای گذشته در برخی از قسمتهای کره زمین، از بررسی این حلقههای درختان کمک میگیرند هنگامیکه درخت رشد میکند. چوب آن تنها چیزی نیست که ازنظر اندازه سالبهسال افزایش مییابد بلکه به قطر پوست آن نیز اضافه میشود و این افزایش بهوسیله نوار نازکی از یاختههای تقسیم شونده بین پوست و چوب درخت پدید میآید. به این قشر کامبیوم یا لایه زاینده میگویند. یاختههای تازهای که در طرف چوبی لایه مزبور تشکیل میشوند تبدیل به چوب گردیده و یاختههایی که بهطرف بیرون پدید میآیند پوسته درخت را درست میکنند.
گیاهان و نباتات دارای دستگاههایی هستند که غذای آنها را میسازند و به آنها «برگ» گفته میشود. مثلاً برگهای درختان میوه، غذائی را میسازند که در تولید میوه کمک میکند؛ بنابراین مثلاً برگ درخت هلو و میوه نوعی درخت افرا که شیرین هستند، باید بتوانند قند تولید کنند که البته آنها با گرفتن موادی از هوا و زمین این کار را انجام میدهند. یکی از این مواد، گاز اکسید کربن است که از هوا گرفته میشود. ماده دیگر آب است که از خاک اخذ میگردد؛ بنابراین برگ از گاز اکسید کربن و آب، قند میسازد.این عمل یعنی ساخت غذا را «فتوسنتز» گویند. به نظر میرسد که انواع زیادی از گیاهان و نباتات در خود مواد قندی ندارند زیرا قند بهزودی به انواع دیگر مواد غذائی تبدیل میشود مانند نشاسته و پروتئین.
دستگاه سازنده مواد غذائی یعنی «برگ» نیاز به ماشین دارد و این ماشین برگ درختان عبارت از موجودات بسیار ریز سبزرنگی هستند که در اطراف هر یاخته برگ قرارگرفته و با آنها (کلروپلاست) گفته میشود. آنها به رنگ سبز هستند زیرا در خود ماده سبزرنگی دارند که کلروفیل خوانده میشود. نیرویی که این ماشین را به حرکت درمیآورد نور آفتاب است.ریشه آب را از خاک میگیرد. آب از ریشه به تنه و سپس به شاخهها رسیده و ازآنجا داخل رگهای برگ میگردد. رگها آب را به یاختهها میبرند که در آنجا کلروپلاستها قرار دارند. این رگها همچنین مواد غذایی ساختهشده توسط برگها را که مصرف نشده، به نقاط ذخیره درخت مانند ریشهها، میوهها و دانهها منتقل میسازند. برگها باید از مواد زائد نیز خلاصی پیدا کنند. هوائی که وارد بر گ میشود دارای اکسید کربن است. هنگامیکه هوا آفتابی است، برگها اکسید کربن را برای ساختن قند بکار میبرند. بقیه هوا با اکسیژن اضافی از منافذ بسیار ریز برگ که بین یاختههای زیرین برگ قرار دارند، به خارج فرستاده میشود.
بنا به فرضیههای علمی زمانی بر روی کره زمین هیچگونه نباتی وجود نداشت. پس از صدها میلیون سال، لکههای بسیار ریز پروتوپلاسم بر روی زمین ظاهرشده است. پروتوپلاسم نام ماده زندهای است که در نباتات و حیوانات دیده میشود. برابر این فرضیه این لکههای اصلی پروتوپلاسم، آغاز پیدایش کلیه نباتات و حیوانات کره ما بودهاند. رفتهرفته لکههای پروتوپلاسمی تبدیل به نبات گردیده و دیوارههایی ضخیم پیداکرده و در یک نقطه قرار گرفتند. آنها همچنین نوعی ماده سبزرنگ که بنام (کلروفیل) مشهور است تولید کرده و این عمل یعنی تولید (کلروفیل) آنها را قادر ساخت که بتوانند از مواد موجود در هوا، آبوخاک تغذیه کنند. چند سلولی را دادند. چون آنها حفاظتی در برابر خشک شدن نداشتند مجبور بودند که در آب بمانند.
امروزه بعضی از انواع این گیاهان هنوز بهصورت گذشته زندگی میکنند که البته تااندازهای تکامل پیداکردهاند و ما آنها را «جلبک» مینامیم. رشتهای از گیاهانی هم به وجود آمدند که غذای خود را بدون استفاده از کلروفیل به دست میآوردند. این گیاهان فاقد سبزی بوده و به آنها قارچ گفته میشود. بیشتر گیاهانی که امروزه روی زمین دیده میشوند در اثر تکامل تدریجی جلبکها به وجود آمدهاند. برخی از آنها از آب بیرون آمده و با ایجاد ریشههای کوچک توانستند خود را به خاک متکی سازند.
در آنها همچنین برگههای کوچکی با پوشش خارجی پدید آمد که مانند حفاظی در برابر خشک شدن بود. این گیاهان تبدیل به خزهها و سرخسها شدند. و کلیه گیاهان اولیه یا بهوسیله تقسیم ساده یاخته یا از طریق هاگی تولیدمثل میکردهاند. هاگها عبارت از یاختههای گردی هستند که گاهی شبیه دانه بوده لیکن چون دانه محتوی ذخیره مواد غذائی نیستند. بهمرورزمان بعضی از این گیاهان گلهایی به وجود آوردند که تخم یا دانه واقعی گیاه از آنها تولید شد. بنابراین دو نوع گیاه با دانه مختلف پدید آمد که اولین نوع دارای دانههای لخت و بدون پوسته و دیگری دارای دانههای پوستهدار یا محفوظ بود. هر یک از این دو نوع گیاه بعداً تکاملیافته و انواع و اقسام گیاهان و نباتات دیگری را به وجود آوردند.
چون در زمانهای گذشته درباره زندگی نباتات اساساً از نظر مواد غذایی مطالعه و بررسی میکردند، بنابراین دانش گیاهشناسی شناختهشده و موردتوجه قرار گرفت. اولین مردمی که در مطالعه و بررسی علم گیاهشناسی تخصص پیدا کردند همان جادوگران قدیمی و پزشکان بودند. زیرا آنها، بیشتر از هر کس دیگری با گیاهان و نباتات مختلف سروکار داشتند، چون میخواستند بفهمند که مثلاً چه گیاهانی میتوانند انسان را شفا داده یا بهعکس چه گیاهانی میتوانند موجب مرگ او شوند.
بنابراین گیاهشناسی برای صدها سال وابستگی و ارتباط نزدیکی با علم پزشکی داشت. و در قرن شانزدهم مردم نباتات را موردتوجه قرار داده و کتابهای درباره مشاهدات خود برشته تحریر درآوردند. این نویسندگان پدران گیاهشناسی نوین بشمار میروند. در قرن نوزدهم دانشمند مشهور انگلیسی چارلز داروین به گیاه شناسان کمک کرد تا بهتر بتوانند درباره چگونگی تکامل تدریجی نباتات و همچنین حیوانات، دانش و اطلاعات بیشتری به دست آورند. کار این دانشمند، گیاه شناسان را در تعیین و تقسیم گیاهشناسی برشتههای ویژه راهنمایی کرد. یکی از این رشتهها عبارت از (تشریح گیاهی) میباشد که با ساختمان و ترکیب نباتات و گیاهان و چگونگی ارتباط و همبستگی آنها با یکدیگر سروکار دارد. آزمایشهایی درباره چگونگی پیدایش انواع گیاهان و نباتات مختلف و بهبود آنها انجام شده است.این مطالعات و بررسیها را (انتقال فیزیکی مشخصات موروثی گیاهی یا ژنتیکی) گویند.
رشته دیگر دانش گیاهشناسی عبارت از (اکولوژی) یا علمی است که ازیکطرف با روابط بین ارگانیزم و محیطزیست گیاهان سروکار داشته و از طرف دیگر با پراکندگی نباتات و گیاهان در سرتاسر جهان ارتباط دارد، تا بتوان کشف نمود که چرا برخی از انواع این گیاهان یا نباتات در نقاط مشخصی میرویند. رشته دیگری از دانش گیاهشناسی (فسیلشناسی گیاهی) میباشد که کارش مطالعه بر روی بقایای فسیل گیاهان و درنتیجه پی بردن به تکامل تدریجی آنها میباشد. «رشتههای دیگر گیاهشناسی عبارتاند از: «فیزیولوژی گیاهی» که مربوط به تنفس و تغذیه گیاهان و نباتات بوده و بالاخره (پاتولوژی) یا «علم شناخت بیماریهای گیاهی» که ارتباط با بررسی درباره بیماریهای گیاهان دارد.